یکی از مسائلی که بحثی طولانی را در این گفتوگو به خود اختصاص داد، ضعف کشور ما در تشکیل یک ارکستر سمفونیک استاندارد بود و فرهت مدام تاکید میکرد که آرزویش این است که با هنرمندان ایرانی برنامه اجرا کند نه با ارکستری خارجی.
در هر حال به نظر میرسد مسئولان وزارت ارشاد یا حتی بخش خصوصی در اندیشه تشکیل ارکستری استاندارد باشند، زیرا آنچنان که میدانیم و خبر داریم نوازندگانی در کشور ما زندگی میکنند که از هنرمندان خارجی همنسلشان اصلاً عقب نیستند. با این حال... گفتوگو را بخوانید.
- جناب آقای فرهت، سمفونی پیامبر (ص) به تازگی از شما وارد بازار هنر شده است. این سمفونی چگونه شکل گرفت؟
در شهریور ماه به کیاف رفتیم و با ارکستر سمفونیک این شهر توانستیم سمفونی پیامبر را اجرا و ضبط کنیم. اجرا و ضبط این اثر انصافاً خیلی شگفتانگیز است و این مسئله باعث امیدواری و خوشحالی است که آهنگسازان، میتوانند قطعات و ساختههای خود را با یاری یک گروه استاندارد ضبط یا اجرا کنند.
- ارکسترهای داخلی از جمله ارکستر سمفونیک تهران نمیتوانند این قطعات را اجرا کنند؟
خیلی کارهای ارکستری طی سالیان گذشته در ایران ضبط شده است. اما به دلیل اینکه دوست دارم کار خیلی تمیز و شسته و رفته اجرا شود و به خصوص در این زمینه خیلی وسواس دارم.
چون از نوجوانی کلکسیونر بودهام و مثلاً از یک سمفونی بتهوون چندین اجرا دارم و بعضی از این اجراها متعلق به اجراهای بزرگ و رهبران بزرگ است. به همین دلیل وسواس دارم نسبت به آنچه مینویسم و آنچه اجرا میشود.مسئله اجرا در ارکسترهای خارجی استاندارد سبب میشود که هنرمندان به شوق بیایند و کارهای بعدی را با قابلیتهای این گروهها بنویسند.
این مسئله البته موضوع تازهای نیست، من برای ضبط و اجرای سمفونیهای دماوند ایران و خلیجفارس هم به ارمنستان رفتم و اجرای کار را به ارکستر فیلارمونیک این کشور سپردم و آقای چکناواریان رهبری ارکستر را برعهده داشتند.
طبیعیاست که نام پیامبر، نام بسیار بزرگیاست و اجرایی بزرگ را میطلبد که خوشبختانه رضایتبخش و عالی از کار درآمد.
- با این تفاسیر و با توجه به گفتههای شما در ایران (از لحاظ فنی و هنری) ارکستری استاندارد وجود ندارد. شما به عنوان یک آهنگساز و رهبر ارکستر دلیل واقعی این مسئله را چه میدانید؟
شما بر جای حساس احساس و قلب من دست گذاشتید. من از دوره کودکی عشق و علاقه زیادی به کار ارکستر داشتم و بر همین اساس مراجعات زیادی به ارکستر سمفونیک تهران داشتم. به طوری که مرحوم سنجری ما را مثل فرزند خودش دوست داشت.
ارکستر سمفونیک تهران دارای یک میراث فرهنگی بسیار قوی هست و در این نمیتوان شک کرد. اما هیچ وقت این ارکستر نتوانسته اجرایی داشته باشد که بتواند جوابگوی ضبطهای مناسب باشد و دلیل آن است که باید به نوازندگان اجرت بیشتری داده شود. یا این که دوست داشته باشند این کارها را انجام بدهند.
خیلی از ارکسترهای دنیا، یا نوازندگان دوست ندارند کارهای خارج از برنامه، یا کارهای اضافه انجام بدهند.من بعد از انقلاب و قبل از ساخت سمفونی 2 به بعد، اصلا برای ارکستر سمفونیک تهران نوشتم و زمانی که مرحوم ناصری ارکستر را رهبری میکرد، چم و خم ارکستر دستم بود.
آثارم نیز از حال و هوایی ایرانی برخوردار بود و هنوز هم هست. اما پس از فوت مرحوم ناصری یکی دو کار ضبط کردم، اما متاسفانه از استاندارد هنری به دور بود و نکته دیگری که در واقع اصل کار است این که آثار به دلیل برخی محدودیتها و معذوریتها، قسمت قسمت ضبط میشود؛ یک موومان را ضبط میکنند، یا مثلا اول صدای سازهای زهی را میگیرند و صدای سازهای کوبهای و دیگر سازها را؛ این مسئله حالت و احساس آهنگ را میگیرد.
علت دیگر آن است که کوالیته ضبط به دلیل نداشتن امکانات در استودیوهای ما به هم میریزد. در کشورهایی که امکانات ضبط مناسب دارند یک ناظر ضبط خبره و موسیقیدان هم وجود دارد که یک پارتیتور از قطعه نیز در اختیار اوست و گاه اتفاق میافتد که این ناظر ضبط به رهبر ارکستر میگوید صبر کن این خط را اشتباه زدی. این شکل کار حرفهای در موسیقی است و من دیگر در وضعیتی نیستم که کار غیرحرفهای انجام بدهم.
- برگردیم به سمفونی پیامبر. چرا سمفونی؟ آیا فرمهای دیگر مثل سوییت، کوارتت یا سونات نمیتوانست پاسخگوی احساس و الهام شما باشد؟
اول آن که فرم سمفونی گستردهترین و کاملترین فرمی است که بشر طی قرنها توانسته به آن دست یابد.دوم آن که من خودم به این فرم علاقه دارم و میدانم که در قالب این فرم کامل تمام زوایایی را که از لحاظ شعور موزیکال میتوانم بیان کنم در این فرم پیاده کنم. ضمن آن که اشاره کنم که فرمهای دیگر نیز ساختهام.
این نام، نامی است که نسبت به آن احساس مسئولیت میکنم و هنگامی افتخار پیدا کردم این سمفونی را بنویسم، که خوشبختانه الهام خیلی خوب به سراغم آمد که هیچکس چنین کاری را نکرده بود. دلم میخواهد که برای اجرای چنین کارهایی در وطنم و با بچههای این مرز و بوم کار کنم.
علاوه بر آن مردم ما بسیار علاقهمند به شنیدن و دیدن کنسرت هستند. زمانی که دانشجو بودم خیلی از آدمهای معروف به ایران آمدند؛ منوهین، روبنشتاین، کارایان، آلفرد برندل، همه اذعان میکردند که چهقدر استقبال و گرمی مردم و تماشاگران ایرانی زیاد است.
- شما اشاره جالبی به الهام کردید. در خلق این سمفونی چه بخش و چه برههای از زندگی حضرت پیامبر (ص) برای شما الهام بخش بود؟
شخصیت و نام پیامبر در قلب همه ما ایرانیان است. اما برای این که اثر برنامهدار باشد، طبیعی است که باید داستانی به عنوان الگو یا الهامبخش وجود داشته باشد. از دوستان و همکارانم در صدا و سیما خواستم تا تاریخچه و در واقع داستانی مختصر از زندگی پیامبر را برایم تهیه کنند.
پس از مطالعه خیلی از آن بهره گرفتم. و چهار بخش سمفونی را براساس چهار دوره از تفکرات پیامبر و رویدادهای زندگی ایشان تقسیم کردم.در بخش اول «فانفار» تمهای اصلی زندگی پیامبر(ص) مورد نظر قرار گرفته. اساساً در سمفونیهای بزرگ نیز بخش اول مهمترین بخش و دارای بیشترین پیام است. و برایم مهم بود که این کار از کار قبلی بهتر باشد.
- و در مورد سمفونی پیامبر(ص) این اتفاق افتاده است؟
خوشبختانه برای من اضطراب بد شدن و خوب از کار درنیامدنش زیاد دوام نیاورد. چون اصل هر کار ایده است، وقتی آهنگساز آن را پسندید بقیه کارها از قبیل تکنیک و تنظیم درست میشود. بخش نخست این سمفونی، فانفاری است که به عنوان تم اصلی برگزیده شده دلنشین بود و این موضوع به من امید و شوقی داد که با نیروی تمام این کار را به سرانجام برسانم.
- سمفونی پیامبر مثل برخی سمفونیها اپیزودیک (بخش بخش) است. بخش اول را که گفتید فانفار یا اعلام است، یعنی برانگیزش. بخشهای بعدی شامل چه مواردی است؟
پیامبر اعظم(ص) همه عشق و علاقهاش انسانها بودند. این انسانهای بزرگ برای رسیدن به خدا و نجات انسانها رنج میکشند.بخش دوم در باره ارتباط و راز و نیاز پیامبر(ص) با خداوند است.
بخش سوم بخشی توصیفی است که در یکی از سیدیهای ارائه شده این بخش با شعری از ساعد باقری اجرا و ضبط شده است. بخش چهارم یک فوگ است و قطعه بسیار مشکلی است. من سعی کردهام قطعات و بخشهای مشکل را در این کار تجربه و ارائه کنم که اگر روزی روزگاری این اثر جلوی رهبر یک ارکستر بزرگ قرار گرفت، از آن به عنوان یک سمفونی کامل یاد شود.
از این گذشته در باره زندگی و شخصیت حضرت پیامبر(ص) تا به حال سمفونیای ساخته نشده است. «موریس ژار» در فیلم «محمد رسولالله» براساس فیلم به این شخصیت بزرگ پرداخته است، اما در این وسعت تا به حال کاری انجام نگرفته، از طرفی فکر میکنم موسیقی باید آنقدر جذابیت و زیبایی داشته باشد که شنونده از آن لذت ببرد حتی اگر داستانش را نداند.
- موسیقی انتزاعیترین هنرهاست و در واقع دارای بعد چهارم. چهطور میتوانیم ثابت کنیم که این سمفونی برای پیامبر ساخته شده. مثلاً اگر بخواهیم مقایسهای نه برابر انجام دهیم، میتوانیم بگوییم موریسژار در موسیقی متن فیلم «الرساله» یا «محمدرسولالله» از تمهایی مشخص در بخشهایی از این موسیقی بهره گرفته و از برخی قراردادها از اندیشه دینی اسلام استفاده کرد، تا بتواند هر قدر میتواند به موضوع اصلی نزدیک شود.
مثلاً از چه نوع قراردادهایی؟
- مثلاً از اذان. خیلی از تمها و در واقع بخش قابل توجهی از این موسیقی تحت تاثیر و حتی همسو با موسیقی اذان است؟
من در آغاز این سمفونی، در بخش فانفار یا اعلام از آن موسیقی مورد نظر شما یعنی موسیقی اذان الهام گرفتهام. اذان، دعوت به حقپرستی و نماز است. در همان بخش این دعوت انجام میگیرد و بلافاصله وارد تم اصلی زندگی پیامبر میشویم. عطوفت، مهربانی، صفت معلمی و خیلی دیگر از صفات حضرت پیامبر(ص) در این موسیقی مورد توجه قرار گرفته است.
در بخش چهارم که یک فوگ است و فوگ همانطوری که میدانید روشی از چند صدایینویسی است که فکر کردم با این فرم مشکلات، جنگها، مبارزهها، اتفاقات و در نهایت پیروزی را میتوانم متجلی کنم. چون هر انسان والا که به جهان دیگر عزیمت میکند ایدهاش پیروز است. حضرت محمد(ص) انسانی والا و پیروز بود و ایدئولوژی و انسان دوستیاش سرمشق بشریت است.
- در نگاهی کلی به این سمفونی میتوان گفت؛ بیان اندیشهای اسلامی است در فرمی غربی. آیا به عنوان یک ایرانی موسیقی ایرانی را هم که جزیی از موسیقی اسلامی است وارد این کار کردهاید؟
در باره پرسش و نگاه نخست شما باید بگویم به راحتی به سازها پاسپورت و ملیت نمیدهم. شما میدانید مثلاً پیانو از کجا آمده، یا ترومپت مثلاً مال کدام کشور است؟ در حالی که لازم هم نیست بدانید.
اگر سازی بتواند زیر و بمهای یک موسیقی را بیان کند آن ساز میتواند چند ملیتی باشد.
مثلاً فرم سونات از زندگی بشر گرفته شد؛ از کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی و در آن موسیقیدان از یکجا آغاز میکند، تم اصلی را گسترش میدهد و سپس در فرود بازمیگردد به اول و قطعههای اولش را مرور میکند.
اگر یک موسیقیدان ایرانی فکور قطعهای را برای شما مثلا در شور بنوازد، ناخودآگاه از همین فرم استفاده میکند، یعنی آغازی دارد و گسترش و شور و حالی و سپس فردی و مروری بر نغمههایی که نواخته.
- اما در باره سمفونی تهران ظاهراً این سمفونی هم در دست تهیه و ساخت است.
- سمفونی تهران، کاری است که تازه نوشتن آن را آغاز کردهام. من هر جای تهران که قدم میگذارم، برایم حسی نوستالژیک به همراه میآورد. من معمولا در ایام نوروز تعطیلات عید جایی نمیروم، چون در این 15 روز تهران واقعا تهران است.
منزل پدری من در میدان بهارستان بود. وقتی از خانه بیرون میآمدیم فارغ از این همه ساختمان بلند و آسمانخراش امروز، کوه دماوند را میدیدیم و لذت میبردیم. با این حال تهران هنوز زیباست.
پیشتر برای یک فیلم، سویتی به نام «تهران شهر من» ساختم. این کار را برای دل خودم و برای شهر خودم ساختهام. هنوز متاسفانه برای آن اسپانسری پیدا نشده، ولی فکر میکنم برای این کار هم کسی پیدا میشود.
شهرهای بزرگ جهان، اصولا سمفونیهای بزرگی را در ذهن آهنگسازان بزرگ برانگیختهاند؛ مثلا سمفونی پاریس (اثر موتسارت)، سمفونی لندن (ویلیام )، یا 12 سمفونی آخر هایدن به نام سمفونی لندن است.
جای خالی یک سمفونی برای پایتخت ایران حس میشد و بنابراین تحت تاثیر این شهر و فولکلور مردمی که در آن زندگی میکنند، این قطعه را ساختهام.
- تهران دو روی دارد: روی زیبا و روی زشت که دومی به دلیل شلوغی، آلودگی و برخی عوامل ناخوشایند بر چهره این شهر تاثیر گذاشته. در این اثر آیا به روی زشت تهران هم پرداختهاید؟
- بله. این سمفونی هم چهار بخش دارد که در بخش سوم به ترافیک و گرفتاریهای اهالی تهران نظر داشتهام. مسئله ترافیک در زندگی ما تهرانیها خیلی تاثیر دارد. ما وقتی از در خانه به بیرون میرویم با یک جنگ مواجه میشویم، وقتی باز میگردیم خدا را شکر میکنیم که امروزمان بیاتفاق بد طی شده و سالم به خانه رسیدهایم.
- آیا این کار را هم با یک گروه خارجی اجرا میکنید؟
بله. اما امیدوارم روزی بتوانم با یک گروه ایرانی کار اجرا کنم و خوشبینم به این که روزی برسد که مثل همه جای دنیا با چنین فرهنگ و پیشینهای ارکسترهای بزرگ و استانداردی داشته باشیم. آرزویم این است که بتوانم با هنرمندان کشورم برنامه اجرا کنم.